چهار شعر از ماندانا زندیان

۱   جان نمی‌گیری وُ جان می‌دهد گلوی سینه‌ام، کنار انگشت‌های بی‌نشانت که بی گریه از خواب سردخانه‌های جهان می‌پرند … ادامه خواندن چهار شعر از ماندانا زندیان